هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد عشق و فراق را بیان می‌کند. شاعر از بی‌پروایی یار، اشک‌های بی‌ثمر، و ناامیدی در عشق می‌گوید. همچنین، از بی‌اعتباری عاشقی و تلخی گریه‌ها سخن می‌راند. در پایان، از نابینا شدن چشم بد ستاره‌ها و پایان فصل گل و نگاه ساغر شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۳۴

درد من خاطر نشان یار بی پروا نشد
خدمت چشم ترم در راه او مجرا نشد

عاشقی، بر خواری و بی اعتباری صبر کن
عندلیب از خنده بیجای گل از جا نشده

وقت آن دیوانه خوش کز شهر چون می شد برون
غیر زنجیر جنون با او کسی همپا نشده

خنده گل چون تواند ساختن بی غم مرا؟
خاطرم از گریه تلخ صراحی وا نشد

صائب از چشم بد کوکب، که یارب کورباد
موسم گل رفت و چشم ساغر ما وانشد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.