هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر درد غربت، بیگانگی با خود و دیگران، و نارضایتی از زندگی است. شاعر از کسانی می‌گوید که در پیچ و تاب زندگی، به آرامش و رضایت نرسیدند و در غربت و تنهایی ماندند. همچنین، تأکید بر اهمیت رضایت درونی و همنوایی با حق برای رسیدن به بهشت جاودان دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان بیشتر دیده می‌شود. همچنین، پرداختن به موضوعاتی مانند غربت، مرگ و رضایت درونی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۳۵

ماند دلتنگ آن که باغ دلگشای خود نشد
دربدر افتاد هر کس آشنای خود نشد

می کند در ناخنش نی، پرده بیگانگی
هر که از پهلوی لاغر بوریای خود نشد

شد بیابان مرگ غفلت رهروی کز پیچ و تاب
در بیابان طلب زنجیر پای خود نشد

سفره گردون ندارد لقمه ای بی زهر چشم
سیر شد از زندگی هر کس گدای خود نشد

تا قیامت در حجاب ظلمت جاوید ماند
هر که از سوز درون شمع سرای خود نشد

آشنای خویش گشتن در وطن افتادن است
در غریبی ماند هر کس آشنای خود نشد

دوزخ دربسته ای با خود به زیر خاک برد
هر که در اینجا بهشت دلگشای خود نشد

وای بر پیری که از بار گران زندگی
ماه عید عالم از قد دوتای خود نشد

در رضای حق بود صائب بهشت جاودان
وای بر آن کس که بیرون از رضای خود نشد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.