هوش مصنوعی: این شعر غمگینانه به بیان احساسات عمیق شاعر درباره از دست دادن، تنهایی، حسرت و ناامیدی می‌پردازد. شاعر از فرصت‌های از دست رفته، عشق ناکام و جدایی از یاران می‌نالد و احساس می‌کند در حالی که دیگران پیش رفته‌اند، او در گذشته مانده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و حسرت ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۵۹

عمر رفت و خار خارش در دل بیتاب ماند
مشت خاشاکی درین ویرانه از سیلاب ماند

عقد دندان در کنارم ریخت از تار نفس
رشته خشکی زچندین گوهر سیراب ماند

کاروان یوسف از کنعان به مصر آورد روی
دولت بیدار رفت و پای ما در خواب ماند

غمگساران پا کشیدند از سر بالین من
داغ افسوسی بجا از صحبت احباب ماند

زان گهرهایی که می شد خیره چشم عقل از و
در بساط زندگی گرد و کف و خوناب ماند

دل ز بی عشقی درون سینه ام افسرده شد
داغ این قندیل روشن در دل محراب ماند

تن پرستی فرصت مالیدن چشمی نداد
روی مطلب در نقاب پرده های خواب ماند

عقل از کار دل سرگشته سر بیرون نبرد
در دل بحر وجود این عقده گرداب ماند

اهل دردی صائب از عالم دچار ما نشد
در دل ما حسرت این گوهر نایاب ماند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.