۲۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۴۲

بُتِ من زِدَر دَرآمد، به مُبارکیّ و شادی
به مُرادِ دل رَسیدم، به جهانِ بی‌مُرادی

تو بِپُرس چون دَرآمد؟ که بُرون نرفت هرگز
که دَرآمد و بُرون شُد، صِفَتی بُوَد جَمادی

غَلَطم، مگو که چون شُد؟ زِچگونگی بُرون شُد
تو چگونه‌یی، وَلیکِن، تو زِبی چگونه زادی

چه چگونه بُد عَدَم را؟ چه نشان نَهی قِدَم را؟
نِگَر اوَّلین قَدَم را، که تو بس نِکونَهادی

همه بی‌خودی پَسَندم، همه تَن چو گُل بِخَندم
به طَرَب میان بِبَندم، که چُنین دَری گُشادی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.