هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به بررسی رابطهی انسان با خدا و جهان میپردازد. شاعر از جایگاه انسان در برابر عظمت خداوند و اسرار آفرینش سوال میکند و به دنبال درک حقیقت وجودی خود و جهان است. او از نقش قلم و نوشتن به عنوان ابزاری برای بیان صفات الهی و از بین رفتن نشانهها در برابر ذات بینشان خداوند سخن میگوید. همچنین، شاعر به زیباییهای طبیعت و آسمان اشاره میکند و آنها را نشانههایی از جلالت معانی الهی میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم انتزاعی دارد. همچنین، استفاده از زبان شعری و استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۸۴۴
تو کِهیی دَرین ضَمیرم، که فُزونتَر از جهانی؟
تو که نُکتهٔ جهانی، زِچه نُکته میجَهانی؟
تو کُدام و من کُدامَم؟ تو چه نام و من چه نامَم؟
تو چه دانهٔ من چه دامَم؟ که نه اینی و نه آنی
تو قَلَم به دست داریّ و جهان چو نَقْش پیشَت
صِفَتیش مینِگاری، صِفَتیش میسِتانی
چو قَلَم زِدست بِنْهی، بِدَهیش بیقَلَم تو
صِفَتی که نور گیرد زِ خِطاب لَنْ تَرانی
تَن اگرچه در دَوادو اثرِ نشانِ جان است
بِنَمانَد از لَطافَت رُخِ جانْ بدین نشانی
سُخَن و زبان اگرچه که نشان و فیضِ حَقّ است
به چه مانَد این زَبانه؟ به فَسانهٔ زبانی
گُل و خار و باغ اگرچه اثریست زِآسْمانها
به چه مانَد این حَشیشی به جَمالِ آسْمانی؟
وَگَر آسْمان و اَخْتَر، دَهَدَت نشانِ جانان
به چه مانَد این دو فانی به جَلالَتِ مَعانی؟
بِفُروز آتشی را که دَرو نشان بِسوزد
به نِشان رَسی تو آن دَمْ که تو بینشانْ بِمانی
هَجَرَالْحَبیبُ رُوحی وَهُما بِلا مَکانٍ
حُجِبا عَنِ الْمَدارِکْ لِنهایةِ التَّدانی
وَ هَواءُهُ رَبیعٌ نَضَرَتْ بِهِ جِنانٌ
وَجِنانُهُ مُحیطٌ وَجِنانُهُ جَنانی
تو که نُکتهٔ جهانی، زِچه نُکته میجَهانی؟
تو کُدام و من کُدامَم؟ تو چه نام و من چه نامَم؟
تو چه دانهٔ من چه دامَم؟ که نه اینی و نه آنی
تو قَلَم به دست داریّ و جهان چو نَقْش پیشَت
صِفَتیش مینِگاری، صِفَتیش میسِتانی
چو قَلَم زِدست بِنْهی، بِدَهیش بیقَلَم تو
صِفَتی که نور گیرد زِ خِطاب لَنْ تَرانی
تَن اگرچه در دَوادو اثرِ نشانِ جان است
بِنَمانَد از لَطافَت رُخِ جانْ بدین نشانی
سُخَن و زبان اگرچه که نشان و فیضِ حَقّ است
به چه مانَد این زَبانه؟ به فَسانهٔ زبانی
گُل و خار و باغ اگرچه اثریست زِآسْمانها
به چه مانَد این حَشیشی به جَمالِ آسْمانی؟
وَگَر آسْمان و اَخْتَر، دَهَدَت نشانِ جانان
به چه مانَد این دو فانی به جَلالَتِ مَعانی؟
بِفُروز آتشی را که دَرو نشان بِسوزد
به نِشان رَسی تو آن دَمْ که تو بینشانْ بِمانی
هَجَرَالْحَبیبُ رُوحی وَهُما بِلا مَکانٍ
حُجِبا عَنِ الْمَدارِکْ لِنهایةِ التَّدانی
وَ هَواءُهُ رَبیعٌ نَضَرَتْ بِهِ جِنانٌ
وَجِنانُهُ مُحیطٌ وَجِنانُهُ جَنانی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.