۲۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۲۶

تا به کی گرد کدورت زیر دیوارم کند؟
عشق کو تا از غم عالم سبکبارم کند

با خیال یار در یک پیرهن خوابیده ام
بر ندارد سر زبالین هر که بیدارم کند!

شد ز زنگ سینه من ناخن صیقل کبود
سعی خاکستر چه با آیینه تارم کند؟

چون رگ سنگ است از خواب گران مژگان من
سیلی دوران عجب دارم که بیدارم کند

عاشقان با درد از روز ازل خو کرده اند
درد بیدردی مگر صائب خبردارم کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.