۲۱۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۳۳

کی زلیخا را منور بوی پیراهن کند؟
شمع هیهات است پای خویش را روشن کند

سوختم ز افسردگیها، آتشین رویی کجاست؟
کز نگاه گرم شمع کشته را روشن کند

چشم بینا شهپر پرواز باشد روح را
از گریبان مسیحا سر برون سوزن کند

پرده غفلت شود از نرمی بستر زیاد
پای خواب آلود را بیدار کی دامن کند؟

بر برومندان مبر غیرت که دهقان فلک
آخر این گوساله ها را گاو در خرمن کند

از تحمل می توان مغلوب کردن خصم را
زیردست از چرب نرمی آب را روغن کند

صبر کن صائب به درد و داغ چون مردان که عشق
بر سمندر آتش سوزنده را گلشن کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.