۲۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۶۶

تیشه را از خون خود فرهاد رنگین می کند
زهر غیرت مرگ را در کام شیرین می کند

در چراغ گرمخونی رحم چون روغن کند
شمع از بال و پر پروانه بالین می کند

بس که ترسیده است چشم غنچه از غارتگران
بال بلبل را خیال دست گلچین می کند

خار خار اشتیاق گوشه دستار او
خار در پیراهن گلهای رنگین می کند

تا نهادی پا به عزم سیر بر چشم رکاب
عشرت روی زمین را خانه زین می کند

عرش و کرسی معنی در پیش پا افتاده ای است
چون به وقت فکر صائب دست بالین می کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.