هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس غربت، بی‌اعتنایی دیگران و ناامیدی خود می‌گوید. او با استفاده از استعاره‌های مختلف مانند «خالی چون کدو»، «برگ تاک» و «سنگ در سبو» به بیان دردهای درونی و ناملایمات زندگی می‌پردازد. همچنین، اشاره‌ای به انتظارات نابجا از سوی دیگران و تلاش برای حفظ آبرو دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۹۸

نیستم غمگین که خالی چون کدویم می کنند
کز می گلرنگ صاحب آبرویم می کنند

دست من چون برگ تاک از رعشه ساغر گیر نیست
باده چون مینا دگرها در گلویم می کنند

گرچه می سازم جهانی را زصهبا تر دماغ
هر کجا سنگی است در کار سبویم می کنند

می شود بر دیده من عالم روشن سیاه
جای می گر آب حیوان در کدویم می کنند

گرچه بیقدرم، ولی از دیده چون غایب شوم
همچو ماه عید مردم جستجویم می کنند

می کنند از من توقع صد دعای مستجاب
مشت آبی گر کرم بهر وضویم می کنند

کار سوزن می کند با سینه صدچاک من
رشته مریم اگر صرف رفویم می کنند

می کنم شکر بخیلان از کریمان بیشتر
کز ره امساک حفظ آبرویم می کنند

از تسلیم چون شکر گوارا می کنم
زهر اگر صائب حریفان در گلویم می کنند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.