هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، عشق و رنج‌های آن، ناامیدی و انتظار، و بی‌ثباتی دنیا را به تصویر می‌کشد. با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند یوسف و زلیخا، سیل و صحرا، و زر و دریا، شاعر احساسات عمیق انسانی را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارند.

غزل شمارهٔ ۲۶۴۲

کی ز سیل گرمرو بر روی صحرا می رود؟
آنچه از مژگان تر بر چهره ما می رود

عشق را در کشور ما آبروی دیگرست
یوسف اینجا بر سر راه زلیخا می رود

بر امید وعده شب در میان زلف او
روزگاری شد که روز از کیسه ما می رود

رفتی و از بدگمانیهای عشق دوربین
تا تو می آیی به مجلس دل به صد جا می رود

بیشتر ارباب دنیا زر به منعم می دهند
آب این بی حاصلان یکسر به دریا می رود

سرو مشرب در زمین هند بالا می کشد
آب می آید به این گلزار و صهبا می رود

کی نهد صائب قدم بر دیده گریان من؟
آن که از رنگ حنایش خار در پا می رود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.