هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به موضوعات مختلفی از جمله عیوب پنهان، تأثیر محیط بر رفتار، عشق و رنجهای آن، حرص و طمع، و ارزش زمان میپردازد. اشعار از تمثیلهای طبیعی مانند ابر، دریا، گل و شبنم استفاده میکنند تا مفاهیم عمیق انسانی را بیان کنند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشعار به موضوعات عشق و رنج اشاره دارند که درک آنها نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۲۶۸۲
عیب پاکان زود بر مردم هویدا می شود
در میان شیر خالص موی رسوا می شود
زشت در سلک نکویان می نماید زشت تر
پای طاوس از پر طاوس رسوا می شود
می کند خلق بزرگان در هواخواهان اثر
ابرها مظلم ز روی تلخ دریا می شود
دل چوبی غم شد نمی گردد به درمان دردمند
گل نگردد غنچه نشکفته چون وا می شود
حرص را شیر برومندی بود موی سفید
قد دو تا چون شد، غم روزی دو بالا می شود
هر که چون شبنم درین گلزار خود را جمع کرد
همسفر با آفتاب عالم آرا می شود
نقش شیرین کوهکن را ساخت از دعوی خموش
لاف بیکارست هر جا کار گویا می شود
باده های تلخ می گردد به فرصت خوشگوار
ذوق کار عشق آخر کارفرما می شود
نیست ممکن برنگرداند ورق عشق غیور
عاقبت یوسف خریدار زلیخا می شود
می خلد چون تیر زهرآلود در دل سالها
هرنگه کز چشم ما خرج تماشا می شود
نقداوقاتی که می داری ز کار حق دریغ
چون زر ممسک به کوری خرج دنیا می شود
می زنم از بیم جان بر کوچه بیگانگی
آشنایی چون مرا از دور پیدا می شود!
نیست صائب عشق را اندیشه از زخم زبان
آتش ما از خس و خاشاک رعنا می شود
در میان شیر خالص موی رسوا می شود
زشت در سلک نکویان می نماید زشت تر
پای طاوس از پر طاوس رسوا می شود
می کند خلق بزرگان در هواخواهان اثر
ابرها مظلم ز روی تلخ دریا می شود
دل چوبی غم شد نمی گردد به درمان دردمند
گل نگردد غنچه نشکفته چون وا می شود
حرص را شیر برومندی بود موی سفید
قد دو تا چون شد، غم روزی دو بالا می شود
هر که چون شبنم درین گلزار خود را جمع کرد
همسفر با آفتاب عالم آرا می شود
نقش شیرین کوهکن را ساخت از دعوی خموش
لاف بیکارست هر جا کار گویا می شود
باده های تلخ می گردد به فرصت خوشگوار
ذوق کار عشق آخر کارفرما می شود
نیست ممکن برنگرداند ورق عشق غیور
عاقبت یوسف خریدار زلیخا می شود
می خلد چون تیر زهرآلود در دل سالها
هرنگه کز چشم ما خرج تماشا می شود
نقداوقاتی که می داری ز کار حق دریغ
چون زر ممسک به کوری خرج دنیا می شود
می زنم از بیم جان بر کوچه بیگانگی
آشنایی چون مرا از دور پیدا می شود!
نیست صائب عشق را اندیشه از زخم زبان
آتش ما از خس و خاشاک رعنا می شود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.