هوش مصنوعی: این متن بیانگر احساسات عمیق و دردهای عاطفی شاعر است که از تنهایی، بی‌اعتنایی دیگران و رنج‌های عشق سخن می‌گوید. شاعر از نادیده گرفته شدن، وحشت‌های درونی و بی‌پناهی خود می‌گوید و از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که می‌تواند نجات‌بخش باشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و تنهایی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۷۴۷

یوسف زندانی ما راحت از دنیا ندید
از عزیزان هیچ کس خوابی برای ما ندید

وحشت دیوانه ما را چه نسبت با غزال؟
گرد ما را هیچ کس در دامن صحرا ندید

دامن حیرت به دست آورد درین طوفان که موج
محو ساحل تا نشد آسایش از دریا ندید

احتیاط شیشه دل سنگ ره ما گشته است
سیل ازان واصل به دریا شد که پیش پا ندید

گو بیا زیر لوای عشق عاشق را ببین
هر که کوه قاف را در سایه عنقا ندید

سوخت برق بی نیازی خرمن افلاک را
زیر پای خویش آن معشوق بی پروا ندید

هر که را چون بید مجنون بر گرفت از خاک عشق
تیغ اگر بارید بر فرق سرش، بالا ندید

تیرگی از بخت ما صائب سخن بیرون نبرد
شمع روشن کرد محفل را و پیش پا ندید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.