۳۴۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۷۳

رو رو ای جانِ سَبُک خیزِ غَریبِ سَفَری
سویِ دریایِ مَعانی، که گرامی گُهَری

بَرگُذشتی زِبَسی مَنْزِل اگر یادت هست
مَکُن اِسْتیزه کَزین مَصْطَبه هم بَرگُذَری

پَر فُرو شوی ازین آب و گِل و باش سَبُک
پِیِ یارانِ پَریده، چه کُنی که نَپَری

هین سَبو بِشْکَن و در جویْ رو ای آبِ حَیات
پیشِ هر کوزه شِکَن چند کُنی کاسه گَری

زین سَرِ کوه چو سیلابْ سویِ دریا رو
که ازین کوه نَیایَد تَنِ کَس را کَمَری

بس کُن از شَمس مَبُر نه به غروب و نه شُروق
که ازو گَهْ چو هِلالیّ و گَهی چون قَمَری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.