۲۰۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۷۲

زلف او موی سفید نافه را در خون کشید
شاخ سنبل را زگلشن موکشان بیرون کشید

رتبه من در سیه بختی بلند افتاده است
کوکب من نیل بر رخساره گردون کشید

تا به چشم خویش دید اشک سبکسیر مرا
از خجالت موج پا در دامن جیحون کشید

سنگ نااهلان درستی در سراپایم نهشت
وقت مجنون خوش که پا در دامن هامون کشید

روغن بادام می خواهد ز چشم آهوان
خویش را در دامن صحرا ازان مجنون کشید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.