هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر حالات روحی شاعر و تفکرات عمیق او درباره زندگی، جنون، محدودیت‌ها و ناکامی‌های انسان است. شاعر از ناتوانی در تربیت و هدایت دیگران، اسارت در قیدوبندهای دنیوی، و ناامیدی از تغییر شرایط سخن می‌گوید. همچنین، او به تأثیرگذاری جنون و عشق در گسترش افق‌های ذهنی اشاره می‌کند و در نهایت، از ضرورت انتخاب بین دنیا و آخرت می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در این شعر برای درک و تجزیه‌وتحلیل، به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند جنون، اسارت و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۸۰۲

زجوش مغز هر دم از سرم دستار می افتد
کف اندازد به ساحل بحر چون سرشار می افتد

به بیکاری برآوردم زکار خود جهانی را
عجب سیری است چون دیوانه در بازار می افتد

جنون تا هست ناقص کوه و صحرا وسعتی دارد
شود زندان بیابان چون جنون سرشار می افتد

قبول تربیت در هر کف خاکی نمی باشد
وگرنه پرتو خورشید بر دیوار می افتد

مرا دلبستگی در قید زندان فلک دارد
برون ناید زسوزن چون گره بر تار می افتد

مشو از جنبش مژگان گرد آلود او غافل
که تیغ خاکساران سخت لنگر دار می افتد

دلی را گر به فریاد آوری اهل دلی، ورنه
زهر نالیدنی آوازه در کهسار می افتد

در ایام توانایی به نشتر چشم می سودم
کنون از سایه مژگان به چشم خار می افتد

وداع آخرت کن گر به دنیا مایلی صائب
که هر جانب که مایل می شود دیوار می افتد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.