هوش مصنوعی: این متن به موضوع عشق، حیرانی، بی‌نیازی، خدمت، سخنوری، افتادگی، بی‌حاصلی و تلخی زندگی می‌پردازد. شاعر از عاشقی می‌گوید که به عاقبت کار نمی‌اندیشد و در حیرت زیبایی معشوق غرق است. همچنین به بی‌نیازی و دشواری رام کردن بی‌نیازان اشاره می‌کند. در ادامه، از اهمیت سخنوری و افتادگی در برابر ارباب دولت سخن می‌گوید و در پایان، تلخی زندگی را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند تلخی زندگی و بی‌حاصلی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۲۸۰۵

به فکر عاقبت عاشق نه از غفلت نمی افتد
که محو او به فکر دوزخ و جنت نمی افتد

چنان در روزگار حسن او شد عام حیرانی
که سیماب از کف آیینه از حیرت نمی افتد

ازان چیده است از دل تالب من شکوه خونین
که در خلوت به دستم دامن فرصت نمی افتد

به خدمت نیست ممکن رام کردن بی نیازان را
وگرنه بنده شایسته کم خدمت نمی افتد

در آن محفل که دلهای سخنگو روبرو باشد
زخاموشی گره در رشته صحبت نمی افتد

حصاری نیست چون افتادگی ارباب دولت را
به این وادی کسی کافتاد از دولت نمی افتد

همین بس شاهد بی حاصلی و بی سرانجامی
کز این نه آسیا هرگز به ما نوبت نمی افتد

چه غواصی است کز دریا به کف خرسند می گردد
به دستی کز تماشا گوهر عبرت نمی افتد

مرا زد بر زمین گردون سنگین دل، نمی داند
که گر بر خاک افتد گوهر از قیمت نمی افتد

چنان شد زندگانی تلخ در ایام ما صائب
که کافر را به آب زندگی رغبت نمی افتد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.