هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از زبان شاعری عاشق و مست بیان میشود. شاعر با استفاده از تصاویر و استعارات زیبا، احساسات خود را نسبت به معشوق و جهان اطرافش بیان میکند. او از زیبایی معشوق، مستی، عشق و رهایی سخن میگوید و از مفاهیمی مانند ماه، خورشید و شراب به عنوان نمادهایی برای بیان احساساتش استفاده میکند.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارات و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارد.
غزل شمارهٔ ۲۸۸۲
تیغ را گَر تو چو خورشید دَمی رَنده زَنی
بر سَر و سَبْلَتِ این خنده زنان، خنده زَنی
ژَنده پوشیدی و جامهیْ مَلِکی بَرکَندی
پاره پاره دلِ ما را تو بر آن ژَنده زَنی
هر کِه بَندی ست، ازین آب و ازین گِل بِرَهَد
گَر تو یک بَند از آن طُرّه بَرین بَنده زَنی
ساقیا عقل کجا مانَد یا شَرم و اَدَب
زان میِ لَعْل چو بر مَردمِ شَرمَنده زَنی؟
ماهْ فَربه شود آن سان که نگُنجَد در چَرخ
گَر تو تابی زِ رُخَت بر مَهِ تابنده زَنی
ماه میگوید با زُهره که گَر مَست شَوی
زآنچه من مَست شُدم، ضَربِ پَراکَنده زَنی
ماه تا ماهی ازین ساقیِ جان سَرمَستَند
نَقْد بِسْتان، تو چرا لاف زِ آینده زَنی؟
خیز، کِامْروز هُمایون و خوش و فَرخُندهست
خاصه که چَشم بر آن چهرهٔ فَرخُنده زَنی
سَرِباز از کُلَه و، پاش ازین کُنْده غَمیست
بِرَهَد پاش اگر تیشه بَرین کُنْده زَنی
هَله ای باز کُلَه بازدِهْ و پَر بِگُشا
وَقتِ آن شُد که بر آن دولتِ پاینده زَنی
هَمچو مَنصور تو بر دار کُن این ناطِقه را
چو زنان چند بَرین پَنبه و پاغُنده زَنی
بر سَر و سَبْلَتِ این خنده زنان، خنده زَنی
ژَنده پوشیدی و جامهیْ مَلِکی بَرکَندی
پاره پاره دلِ ما را تو بر آن ژَنده زَنی
هر کِه بَندی ست، ازین آب و ازین گِل بِرَهَد
گَر تو یک بَند از آن طُرّه بَرین بَنده زَنی
ساقیا عقل کجا مانَد یا شَرم و اَدَب
زان میِ لَعْل چو بر مَردمِ شَرمَنده زَنی؟
ماهْ فَربه شود آن سان که نگُنجَد در چَرخ
گَر تو تابی زِ رُخَت بر مَهِ تابنده زَنی
ماه میگوید با زُهره که گَر مَست شَوی
زآنچه من مَست شُدم، ضَربِ پَراکَنده زَنی
ماه تا ماهی ازین ساقیِ جان سَرمَستَند
نَقْد بِسْتان، تو چرا لاف زِ آینده زَنی؟
خیز، کِامْروز هُمایون و خوش و فَرخُندهست
خاصه که چَشم بر آن چهرهٔ فَرخُنده زَنی
سَرِباز از کُلَه و، پاش ازین کُنْده غَمیست
بِرَهَد پاش اگر تیشه بَرین کُنْده زَنی
هَله ای باز کُلَه بازدِهْ و پَر بِگُشا
وَقتِ آن شُد که بر آن دولتِ پاینده زَنی
هَمچو مَنصور تو بر دار کُن این ناطِقه را
چو زنان چند بَرین پَنبه و پاغُنده زَنی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.