۲۲۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۶۴

به احسان خانه از سیل حوادث رسته می گردد
در بی خیر در اندک زمانی بسته می گردد

تو از کوتاه بینی می کنی اندیشه روزی
وگرنه آسیای آسمان پیوسته می گردد

مشودرهم زسختیهای دوران چون سبک مغزان
که سنگ آخر نصیب پسته لب بسته می گردد

مکن دل را به رنگ و بو پریشان چون هوسناکان
که از گردآوری برگ خزان گلدسته می گردد

منه پیش ره ارباب حاجت چوب ای غافل
که از دربان در ارباب دولت بسته می گردد

تو می سازی زغفلت گرم جای خود، نمی بینی
که چرخ از کهکشان اینجامیان بربسته می گردد

به تسبیح ریای زاهدان از ره مرو صائب
که چندین دام مکر اینجا عنان بگسسته می گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.