هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از زیبایی‌های طبیعت و معشوق سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند غنچه، لاله، و گلستان، احساسات عمیق عاشقانه و روحانی خود را بیان می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیمی مانند ایمان، تهی‌مغزی، و عشق جاودانه دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۲۸۶۵

زبالیدن ترا هر دم لباسی تازه می گردد
نگنجد در قبا حسنی که بی اندازه می گردد

که را ای غنچه لب این لعل میگون است از خوبان؟
که صد برگ از تماشایش گل خمیازه می گردد

نباشد لاله ای حاجت جگرگاه بدخشان را
کجا رخسار او منت پذیر از غازه می گردد؟

زخط هر چند شد زیر و زبر مجموعه حسنت
همان از طاق ابروی تو ایمان تازه می گردد

به دعوی لب گشودن می دهد یاد از تهی مغزی
که چون خم خالی از می شد بلند آوازه می گردد

عزیزی هر که را در مصر هستی از سفر آید
مرا داغ دل گم گشته از نو تازه می گردد

مرا گر خنده ای چون غنچه در سالی شود روزی
به لب تا از ته دل می رسد خمیازه می گردد

زعاشق حسن صائب می شود مشهور در خوبی
گلستانی زیک بلبل بلند آوازه می گردد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.