هوش مصنوعی: این شعر بیان‌گر نگرش شاعر به دنیای فانی و بی‌ثبات است. شاعر با اشاره به ناتوانی انسان در برابر قدرت طبیعت و تقدیر، از استغنا و بی‌نیازی سخن می‌گوید. او همچنین به ضعف انسان در برابر عشق و هیجان‌های زندگی اشاره می‌کند، اما در عین حال، از جرأت و توانایی خود برای مقابله با چالش‌ها می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۹۲

چه دارد عالم فانی که استغنا توانم زد؟
چه در دست است دنیا را که پشت پا توانم زد؟

درین دریا که موجش نوح را بی دست و پا دارد
من بی دست و پا تا چند دست و پا توانم زد؟

به دست دیگران چون گل گریبان چاک می سازم
به این کوتاه دستی چون در دلها توانم زد؟

سر تسلیم نگذارم به خط جام چون سازم؟
به دریای نیفتادم که دست و پا توانم زد

زفیض خاکساری عالمی زیر نگین دارم
که بر چرخ بلند اقبال، استغنا توانم زد

به یک رطل گران ساقی سبکبارم کن از هستی
که جولانی به کام دل درین صحرا توانم زد

زلعل آبدارش دست و پا گم می کنم صائب
اگرچه دارم آن جرأت که بر دریا توانم زد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.