هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و جذبه‌های معنوی سخن می‌گوید. او از بوی باغ و گلستان، یار مهربان، و عشق الهی صحبت می‌کند و این مفاهیم را با تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق بیان می‌کند. شاعر از عشق به عنوان نردبان آسمان و راهی برای رسیدن به معنا و حقیقت یاد می‌کند و تأکید می‌کند که عشق فراتر از عقل و درک معمولی است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این مفاهیم نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۸۹۷

بویِ باغ و گُلْسِتان آید هَمی
بویِ یارِ مِهْربان آید هَمی

از نِثارِ جوهرِ یارم مرا
آبِ دریا تا میانْ آید هَمی

با خیالِ گُلْسِتانَش خارْزار
نَرم تَر از پَرنیان آید هَمی

از چُنین نَجّار یعنی عشقِ او
نَردبانِ آسْمان آید هَمی

جوعِ کَلبَم را زِ مَطْبَخ‌هایِ جان
لحظه لحظه بویِ نان آید هَمی

زان دَر و دیوارهایِ کویِ دوست
عاشقان را بویِ جان آید هَمی

یک وَفا می‌آر و می‌بَر صد هزار
این چُنین را آن چُنان آید هَمی

هر کِه میرد پیشِ حُسنِ رویِ دوست
نابِمُرده در جِنان آید هَمی

کاروانِ غَیب می‌آید به عَین
لیک ازین زشتانْ نَهان آید هَمی

نَغْزرویانْ سویِ زشتان کِی رَوَند؟
بُلبُل اَنْدَر گُلْبُنان آید هَمی

پَهْلویِ نرگس بِرویَد یاسَمین
گُل به غُنچه‌یْ خوش دهان آید هَمی

این همه رَمز است و مَقصود این بُوَد
کانْ جهان اَنْدَر جهان آید هَمی

هَمچو روغَن در میانِ جانِ شیر
لامَکانْ اَنْدَر مکان آید هَمی

هَمچو عقل اَنْدَر میانِ خون و پوست
بی نشانْ اَنْدَر نشان آید هَمی

وَزْ وَرایِ عقلْ عشقِ خوب رو
میْ به کَفْ دامَن کَشان آید هَمی

وَزْ وَرایِ عشقْ آن کِشْ شرح نیست
جُز همین گفتن، که آن آید هَمی

بیش از این شَرحَش توان کردن، وَلیک
از سویِ غَیرت، سِنان آید هَمی

تَن زَنَم زیرا زِ حَرفِ مُشکلَش
هر کسی را صد گُمان آید هَمی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.