هوش مصنوعی:
این متن به رابطهی روح و جسم و محدودیتهای دنیوی میپردازد. شاعر بیان میکند که روح انسان، که متعلق به عالم بالا است، با قید تناسبی ندارد و دلبستگی به دنیای مادی مانع رشد معنوی میشود. همچنین، تأکید میکند که روشنبینی و پاکی روح با آلودگیهای دنیوی سازگار نیست و انسان باید از تعلقات دنیوی بگذرد تا به حقیقت برسد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در متن برای درک و تجزیهوتحلیل، به بلوغ فکری و شناختی نیاز دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد شکل میگیرد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان کمسنوسال نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۳۰۱۷
زشوق عالم بالا روان با تن نمی سازد
به پای کاروانی بوی پیراهن نمی سازد
زخواب آلودگی روح تو در جسم است پا برجا
که چون بیدار گردد پای با دامن نمی سازد
ترا دل مانده در قید تن از آلوده دامانی
وگرنه دانه چون شد پاک با خرمن نمی سازد
مدار از دولت دنیای دون چشم وفاداری
که خورشید سبک جولان به یک روزن نمی سازد
به تن جان گرامی در قیامت می کند رجعت
گسستن رشته را غافل ازین سوزن نمی سازد
زتن وحشت کند صائب چو دل گردید نورانی
که چون آیینه روشن گشت با گلخن نمی سازد
به پای کاروانی بوی پیراهن نمی سازد
زخواب آلودگی روح تو در جسم است پا برجا
که چون بیدار گردد پای با دامن نمی سازد
ترا دل مانده در قید تن از آلوده دامانی
وگرنه دانه چون شد پاک با خرمن نمی سازد
مدار از دولت دنیای دون چشم وفاداری
که خورشید سبک جولان به یک روزن نمی سازد
به تن جان گرامی در قیامت می کند رجعت
گسستن رشته را غافل ازین سوزن نمی سازد
زتن وحشت کند صائب چو دل گردید نورانی
که چون آیینه روشن گشت با گلخن نمی سازد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.