هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، غم و رنج شاعر را از فراق و دردهای زندگی بیان می‌کند. او از بی‌وفایی دنیا، فراموشی حقایق، و غم‌های بی‌پایان سخن می‌گوید و با تصاویر نمادین مانند آیینه محشر، غبار غم، و خاک شهیدان، عمق رنج خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی، استفاده از استعاره‌های پیچیده، و بیان احساسات سنگین مانند غم و رنج، درک این شعر را برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار می‌سازد. همچنین، برخی مضامین مانند مرگ و بی‌وفایی دنیا ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۰۳۵

مسیحا از سر بالین من رنجور برخیزد
چراغ آفتاب از بزم من بی نور برخیزد

چنین کز بار درد افتاده ام از پا، عجب دارم
که شیون هم زبالین من رنجور برخیزد

ندارد شرم از روی کسی آیینه محشر
زحق هر کس که اینجا چشم پوشد کور برخیزد

غبار غم به آه از سینه من کم نمی گردد
چه گرد از چهره صحرا به بال مور برخیزد؟

خیالش بیخبر رفت از دلم بیرون، ندانستم
که مهمان چون بود ناخوانده، بی دستور برخیزد

به جای سبزه از خاک شهیدان صف مژگان
زبان مار روید، نشتر زنبور برخیزد

ندارد یاد چون من شوربختی آسمان صائب
اگر شبنم به کشت من نشیند شور برخیزد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.