۲۰۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰۶۵

زروی لاله رنگت آب رونق از چمنها شد
گل بی خار در عهد تو خار پیرهنها شد

اگر شام غریبان نسخه از زلف تو بردارد
همه صاحبدلان آواره خواهند از وطنها شد

ندارد راه کثرت در حریم وحدت یوسف
حجاب دیده کوتاه بینان پیرهنها شد

دل بی آرزو را دامن پاک از هوا گیرد
زروشن گوهری گستاخ شبنم در چمنها شد

قدم بیرون منه تا ممکن است از گوشه عزلت
که عمر شمع صرف اشک و آه از انجمنها شد

گوارا باد صحبتها به نقد وقت نشناسان
که ما را کنج عزلت خوشتر از کنج دهنها شد

چو دام زیر خاک آید به چشم خلق هر سطری
زبس گرد کسادی پرده روی سخنها شد

ز زهر تلخکامی سبز شد بال و پرم صائب
که چون طوطی مرا گفتار نقل انجمنها شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.