۲۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰۹۵

چه امید برومندی مرا زان سیمتن باشد؟
که خضر از العطش گویان آن چاه ذقن باشد

مرا با خار نومیدی رها کن ای چمن پیرا
که شادی مرگ می گردم چو گل در دست من باشد

نسیم بی ادب بر گرد بوی گل نمی گردد
اگر مژگان بلبل خار دیوار چمن باشد

نوازش از کسی جز سیلی اخوان نمی بیند
اگر صد سال یوسف در دبستان وطن باشد

تو از خاک اجل ز افسردگی بیرون نمی آیی
وگرنه جامه احرام مشتاقان کفن باشد

پی روپوش در آیینه رو آورده ام صائب
مرا چون طوطیان با چون خودی روی سخن باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.