۳۲۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۰۶

گوید آن دِلْبَر که چون هم دل شُدی
با هَوَس همراه و هم مَنْزِل شُدی

از میانِ نَقْش‌ها پنهان شُدی
در جهانِ جان‌ها، حاصِل شُدی

هم بَرآوَرْدی سَر از لُطفِ خدا
هم به شمشیر خدا بِسْمِل شُدی

پیشِ آتش رو، تو از نُقصانْ مَتَرس
چون که از آتش چُنین کامِل شُدی

عِشرَتِ دیوانگان را دیده‌یی
نَنگْ بادت، باز چون عاقل شُدی؟

چون نه‌‌یی حیوان، چه مَستِ سَبزه‌یی؟
چون نَمُردی، چون در آب و گِل شُدی؟

آستینِ شَهْ صَلاحُ الدّین بِگیر
وَرْ نگیری، باطِلِ باطِل شُدی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.