هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوعاتی مانند عشق، رنج، ظلم، و نادانی انسان‌ها در برابر زیبایی‌ها و حقایق زندگی می‌پردازد. شاعر از بی‌توجهی دشمنان به ارزش‌های انسانی، نادانی در تشخیص خوبی‌ها، و تأثیر عشق بر روح انسان سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات به رنج و ظلم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱۵۶

چه شد گر خصم بداختر بهای من نمی داند؟
کمال عیسوی را دیده سوزن نمی داند

مگو واعظ حدیث دوزخ و جنت به اهل دل
که سرگرم محبت گلشن از گلخن نمی داند

تو بی پروا زبان خلق را کوتاه کن از خود
وگرنه آه مظلومان ره روزن نمی داند

زکافر نعمتی دل شکوه از داغ و جنون دارد
که بلبل قدر گل تا هست در گلشن نمی داند

دل بیدار را خواب اجل بیدارتر سازد
چراغ ما زدامان کفن مردن نمی داند

مشو از قتل ما ایمن که چون فرهاد خون ما
نخواباند به خون تا خصم را، خفتن نمی داند

سرآدم گشته ام چون سرمه در علم نظر بازی
زبان چشم خوبان را کسی چون من نمی داند

توان کردن به ابرام از نکویان کام دل حاصل
دم این تیغ بی زنهار، برگشتن نمی داند

نداری رحم اگر بر غیر، برخود رحم کن صائب
که آتش گرم چون شد دوست از دشمن نمی داند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.