هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، بیانگر درد و رنج عشق، ناامیدی و بی‌قراری شاعر است. او از فراق یار می‌نالد و از ناتوانی خود در رهایی از این عشق سخن می‌گوید. شعر پر از استعاره‌ها و تصاویر زیبایی مانند غبار، گوهر، گل، بلبل و... است که بر عمق احساسات شاعر تأکید می‌کنند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است و درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱۶۰

اگر ته جرعه خود یار بر خاک من افشاند
غبار من ز استغنا به گوهر دامن افشاند

مگر بیطاقتیها بال پروازم شود، ورنه
که را دارم که مشت خار من در گلخن افشاند؟

دماغ گل پریشانتر شود از ناله بلبل
عبیر زلف او را گر صبا بر گلشن افشاند

کسی از رشته سر درگم من آگهی دارد
که شب از خار خار دل به بستر سوزن افشاند

به افشاندن غبار من نرفت از دامن پاکش
گهر گرد یتیمی را چسان از دامن افشاند؟

اسیر عشق را از عشق آزادی نمی باشد
چه امکان دارد ا خود برگ نخل ایمن افشاند؟

زهی خجلت زلیخا را که یوسف در حریم او
غبار دیده یعقوب بر پیراهن افشاند

زسودا خشک شد خون در رگ من آنچنان صائب
که موج نبض من در راه عیسی سوزن افشاند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.