۳۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۲۰

ای بهارِ سَبز و تَر، شاد آمدی
وِیْ نِگارِ سیم بَر، شاد آمدی

دَرفَکَندی در سَر و جانْ فِتْنه‌یی
ای حَیاتِ جان و سَر، شاد آمدی

دَرفَکَن اَنْدَر دِماغ مَرد و زن
صد هزاران شور و شَر، شاد آمدی

از بَرِ سیمینِ تو کارم زَر است
ای بَلایِ سیم و زَر، شاد آمدی

پایِ خود بر تارَکِ خورشید نِهْ
ای تو خورشید و قَمَر، شاد آمدی

لَعْل گوید از میانِ کانْ تو را
سویِ آن کوه و کَمَر، شاد آمدی

شَمسِ تبریزی که عالَم از رُخَت
هست مَست و بی‌خَبَر، شاد آمدی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.