هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی به موضوعاتی مانند عشق، ناامیدی، جستجوی معنا، و تناقض‌های زندگی می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند دل‌های نگران، عافیت گمشده، دیوانگی، طبیعت، و امیدهای بربادرفته سخن می‌گوید. همچنین، به ناتوانی انسان در کنترل سرنوشت و بی‌ثباتی شرایط اشاره می‌کند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، استفاده از استعاره‌های پیچیده، و پرداختن به موضوعات سنگین مانند ناامیدی و رنج، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این متن更适合 افرادی که تجربه‌های زندگی بیشتری دارند و می‌توانند به درک بهتری از مضامین آن برسند.

غزل شمارهٔ ۳۲۵۱

یوسفی نیست دل خوش که هویدا گردد
عافیت گمشده ای نیست که پیدا گردد

سنگ اطفال به دیوانگی ما افزود
خنده کبک ز کهسار دو بالا گردد

از فضا کم نشود وحشت خونین جگران
لاله را دل سیه از دامن صحرا گردد

صیقل آینه غیب همان در غیب است
دل محال است به تدبیر مصفا گردد

دل وحشت زده از سینه کجا یاد کند؟
چه خیال است که گوهر به صدف واگردد؟

قطره تا موج سبکسیر تواند گردید
حیف باشد گره خاطر دریا گردد

در دل ساده ما عقل کند جلوه عشق
نقطه سهو بر این صفحه سویدا گردد

رشته گوهر عبرت که نگاهش خوانند
تا کی از بی بصری دام تماشا گردد؟

چهره شمع شد از سیلی پروانه کبود
به چه امید کسی انجمن آرا گردد؟

سینه چاک مرا بخیه زدن ممکن نیست
هر سر خاری اگر سوزن عیسی گردد

عشق در پرده ناموس نماند صائب
قاف پوشیده کجا از پر عنقا گردد؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.