هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق الهی و حالات بی‌خودی و فنا در عشق سخن می‌گوید. شاعر از شمع، شاهد، می، بهار و آفتاب به عنوان نمادهایی برای توصیف عشق استفاده می‌کند و به حالات روحانی و عرفانی مانند بی‌خودی و فنا اشاره می‌کند. همچنین، از شمس تبریزی به عنوان نماد نور و هدایت یاد می‌کند و از او می‌خواهد که او را در این راه محو کند.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. مفاهیمی مانند بی‌خودی، فنا و عشق الهی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد و نیاز به تجربه و دانش بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۲۲

هم تو شمعی، هم تو شاهِد هم تو مَیْ
هم بهاری، در میانِ ماهِ دَیْ

هر طَرَف از عشقِ تو پَر سوخته
آفتاب و صد هزارانْ هَمچو وَیْ

چون همیشه آتَشَت در نَی فُتَد
رفت شِکَّر زین هَوَس در جانِ نَی

سَر بُریدی صد هزاران را به عشق
زَهره نی جان را که گوید‌‌هایِ و هَی

عاشقانْ سازیده‌اَند از چَشمِ بَد
خانه‌ها زیرِ زمین چون شهرِ رَیْ

نیست از دانش بَتَر اِشْکَنْجه‌یی
وای آن که مانْد اَنْدَر نیک و بَی

آن زَنانِ مصر اَنْدَر بی‌خودی
زَخْم‌ها خورده نکرده وایْ وَیْ

در شبِ مِعْراج، شاه از بی‌خودی
صد هزاران ساله رَهْ را کرده طَی

بَرشِکَن از باده‌‌هایِ بی‌خودان
تَخته بَندی زُ اسْتخوان و عِرق و پَی

شَمسِ تبریزی تو ما را مَحو کُن
زان که تو چون آفتابی ما چو فَی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.