۲۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۶۸

نخل قد تو به باغی که خرامان گردد
سرو در زیر پر فاخته پنهان گردد

چون به گلزار روی خواب خمار آلوده
گل ز خمیازه آغوش پریشان گردد

هر سیه روز به کیفیت چشمش نرسد
سرمه را جوهر آن نیست که حیران گردد

رنگ از چهره گلهای هوس محو شود
چون سهیل عرق شرم فروزان گردد

شرط عشق است که تا شور محبت باقی است
زخم ناسور به دنبال نمکدان گردد

صائب از پرتو حسن است که بلبل شده است
طوطی از صحبت آیینه سخندان گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.