۲۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۹۵

عاشق از طعنه اغیار چه پروا دارد؟
آتش از سرزنش خار چه پروا دارد؟

سنگ را سرمه کند نقش پی گر مروان
پای مجنون ز خس و خار چه پروا دارد؟

سخن سرد نسیم جگر سوخته است
از نصیحت دل افگار چه پروا دارد؟

بوی خون سنگ ره بیجگران می گردد
سیل از وادی خونخوار چه پروا دارد؟

سر مژگان تو در کاوش دل بی پرواست
نیشتر از رگ بیمار چه پروا دارد؟

دامن تر نکند تیره دل روشن را
تیغ خورشید ز زنگار چه پروا دارد؟

سخن تلخ شراب است جگرداران را
صائب از طعنه اغیار چه پروا دارد؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.