۲۱۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۹۴

می در آن لعل گهربار تماشا دارد
آب در گوهر شهوار تماشا دارد

گر چه در آینه جوهر ننماید خود را
خط بر آن صفحه رخسار تماشا دارد

هر دم از شرم رخش روی دگر می سازد
گل بر آن گوشه دستار تماشا دارد

ماه هرچند خوش آینده نباشد در روز
حسن مهتابی دلدار تماشا دارد

خوش بود صحبت آیینه و سیماب به هم
عرق شرم و رخ یار تماشا دارد

زخم و داغ است که مستانه به هم می جوشند
لاله زار دل افگار تماشا دارد

جوش می را به پریخانه خم باید دید
سیل در سینه کهسار تماشا دارد

آب شد تیشه فرهاد ز تردستی ما
کار با غیرت همکار تماشا دارد

در ته زلف کند جلوه دیگر رخسار
دل شب عالم انوار تماشا دارد

هر کجا لاله رخان سیل ذقن جلوه دهند
اضطراب دل بیمار تماشا دارد

سخن از رخنه دل روی نماید صائب
از قلم دعوی گفتار تماشا دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.