۲۰۴ بار خوانده شده
هر کجا قصه آن طره و کاکل گذرد
موج آشفتگی از دامن سنبل گذرد
که گذشته ازین باغ، که تا دامن حشر
عرق شرم ورق بر ورق گل گذرد
دامنش در گرو خار ندامت ماند
شوخ چشمی که ز عاشق به تغافل گذرد
دامن حسن غیور تو ازان پاکترست
که تمنای تو در خاطر بلبل گذرد
ننهم پای ارادت به حریمی که در او
حرف طول امل و عرض تجمل گذرد
گریه حسرت ما از سر افلاک گذشت
سیل پرزور چو افتد ز سر پل گذرد
کشتی عقل، خراباتی این گرداب است
زهره کیست دلیر از قدح مل گذرد؟
بس که در هر گذری راهزنی پنهان است
رشته از کوچه گوهر به تأمل گذرد
اگر از عمر گرانمایه بیابد مهلت
صائب آن نیست ز کشمیر و ز کابل گذرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
موج آشفتگی از دامن سنبل گذرد
که گذشته ازین باغ، که تا دامن حشر
عرق شرم ورق بر ورق گل گذرد
دامنش در گرو خار ندامت ماند
شوخ چشمی که ز عاشق به تغافل گذرد
دامن حسن غیور تو ازان پاکترست
که تمنای تو در خاطر بلبل گذرد
ننهم پای ارادت به حریمی که در او
حرف طول امل و عرض تجمل گذرد
گریه حسرت ما از سر افلاک گذشت
سیل پرزور چو افتد ز سر پل گذرد
کشتی عقل، خراباتی این گرداب است
زهره کیست دلیر از قدح مل گذرد؟
بس که در هر گذری راهزنی پنهان است
رشته از کوچه گوهر به تأمل گذرد
اگر از عمر گرانمایه بیابد مهلت
صائب آن نیست ز کشمیر و ز کابل گذرد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.