۷۲۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۳۵۷

دامن دولت دنیا نتوان سخت گرفت
سایه بال هما را به قفس نتوان کرد

اینقدر کز تو دلی چند بود شاد، بس است
زندگانی به مراد همه کس نتوان کرد

شرر کذب به یک چشم زدن می میرد
تکیه بر دوستی اهل هوس نتوان کرد

نعمتی نیست که چشمی نبود در پی آن
ترک وصل شکر از بهر مگس نتوان کرد

صائب از طول امل دست هوس کوته دار
که در این دام به جز صید مگس نتوان کرد

بیش ازین پیروی حرص و هوس نتوان کرد
همعنانی به سگ هرزه مرس نتوان کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.