۲۲۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۳۵۹

تا حیا قطع نظر زان گل رخسار نکرد
مور خط رخنه در آن لعل شکربار نکرد

دهن غنچه تصویر، تبسم زده شد
دل ما نوبر یک خنده سرشار نکرد

رفت چون آبله هر بدگهری دست بدست
گوهر ما ز صدف روی به بازار نکرد

چشم بر شربت خون دو جهان دوخته است
خویش را چشم تو بی واسطه بیمار نکرد

یوسف ما به تهیدستی کنعان در ساخت
جنس خود چون دگران کهنه به بازار نکرد

هرکسی گوهر خود را به خریدار رساند
صائب ماست که پروای خریدار نکرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.