هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند ترس از پیری، ناپایداری زندگی، اضطراب وجودی، و غربت می‌پردازد. شاعر از تصاویری مانند برگ در خزان، شمع در سحرگاه، و زمین لرزان برای بیان احساسات ناپایداری و اضطراب استفاده می‌کند. همچنین، مفاهیمی مانند دل‌تنگی برای وطن، ترس از فقر، و ارزش دوستی نیز در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق فلسفی و عاطفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند اضطراب وجودی و ترس از پیری ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۳۹۶

پیر بر زندگی افزون ز جوان می لرزد
برگ بر خویش در ایام خزان می لرزد

نیست تاب نفس سرد دل روشن را
شمع در وقت سحرگاه ازان می لرزد

دل ز آسودگی جسم نیاید به قرار
شد زمین ساکن و این خانه همان می لرزد

از جلای دل خود هر که به تن پردازد
ساده لوحی است که بر آینه دان می لرزد

می شود از در نابسته پریشان، خاطر
دل آسوده ز چشم نگران می لرزد

مهد آرام پریشان سخنان خاموشی است
بیشتر بر سر گفتار زبان می لرزد

وطن از یاد به خونگرمی غربت نرود
آب در لعل گران قیمت ازان می لرزد

دل به جان لرزد ازان قامت چون تیر خدنگ
آنچنان کز قدر انداز نشان می لرزد

در ته آب بقا پاس نفس می دارد
زیر شمشیر تو هرکس که به جان می لرزد

به زر قلب اگر یوسف خود بفروشم
دلم از غبن خریدار همان می لرزد

گر چه فرسوده شد از خوردن نان دندانش
کوته آندیش همان در غم نان می لرزد

آنچنان کز نفس سرد خزان لرزد برگ
صائب از گرمی احباب چنان می لرزد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.