۲۵۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۴۰۴

در گنه اشک ندامت ز جگر برخیزد
این سحابی است که از دامن تر برخیزد

باده در چشم و دل پاک پریزاد شود
قطره چون در صدف افتاد گهر برخیزد

به شکر یا به نوای شکرین پیوندد
هر که از خاک چو نی بسته کمر برخیزد

از حریصان نرود حرص زر و سیم به مرگ
تشنه از خواب همان تشنه جگر برخیزد

غفلت نفس دو بالا شود از موی سفید
سگ محال است که از خواب سحر برخیزد

خانه کعبه مقصود سویدای دل است
گرد هستی اگر از پیش نظر برخیزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.