هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند پیری، ناامیدی، عشق نافرجام، حوادث زندگی و مقاومت در برابر سختی‌ها می‌پردازد. شاعر از زردی امل (امید) در پیری، سردی دل در مواجهه با مرگ (کافور)، و ویرانی‌های عشق سخن می‌گوید. همچنین، به استقامت در برابر حوادث و بی‌تأثیری از بیداد روزگار اشاره دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، اشاره به مرگ و ناامیدی، و استفاده از استعاره‌های پیچیده، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌کند. این متن برای کسانی مناسب است که توانایی تحلیل مفاهیم انتزاعی و تجربیات زندگی را دارند.

غزل شمارهٔ ۳۴۳۱

پیر گردیدی و کشت املت زرد نشد
بوی کافور شنیدی و دلت سرد نشد

آخرین عطر تو کافور ازان می سازند
که به مردن دلت از کار جهان سرد نشد

بوی کافور ازین مرده دلان می آید
که به این طایفه آمیخت که نامرد نشد؟

عشق تردست تو صد خانه دل کرد خراب
که ز یک سینه نمایان اثر گرد نشد

از حوادث دل آزاد چه پروا دارد؟
چهره سرو ز بیداد خزان زرد نشد

خام چون سرو به باغ آمد و بیرون شد خام
هرکه صائب ز جهان حادثه پرورد نشد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.