هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند عشق، رنج، طلب، و رحمت الهی می‌پردازد. شاعر از درد عشق، سختی‌های راه، و ارزش طلب سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند رحمت الهی، صبر، و تقدیر اشاره دارد. همچنین، از تشبیهات زیبایی مانند دریا، صدف، و گوهر استفاده شده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و انتزاعی نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۴۳۴

چند جان سختی ما سنگ ره ما باشد؟
صدف ما گره خاطر دریا باشد

رحمت آن نیست که طاعت نکند عصیان را
سیل یک لحظه غبار دل دریا باشد

نیستم عقل که مردود نظرها باشم
درد عشقم که مرا در همه دل جا باشد

طالب گوهر عشقی، دل روشن به کف آر
لگن شمع تجلی ید بیضا باشد

اشک عشاق، نظر بسته به دامان آید
طفل این قوم گریزان ز تماشا باشد

هر که با دختر رز دست در آغوش کند
می خورم خونش، اگر پنبه مینا باشد

عجبی نیست که رفتار فراموش کند
عرق از بس به رخش محو تماشا باشد

هر که را درد طلب نیست غم رزق خورد
رزق ما در قدم آبله پا باشد

دل صائب نکشد ناز ترشرویی بحر
روزی این صدف از عالم بالا باشد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.