هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، شاعر پرآوازهٔ سبک هندی، به موضوعاتی چون عشق، رنج، صبر، و فلسفهٔ زندگی می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند "باده"، "خون"، و "شمع"، احساسات عمیق انسانی و پذیرش تقدیر را بیان می‌کند. همچنین، بر اهمیت مهر و محبت به عنوان والاترین گفتار تأکید دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده، برای درک و ارتباط بهتر، به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۳۴۵۲

زردی روی من از باده کشیدن باشد
موج می رنگ مرا بال پریدن باشد

زان به خون قانعم از باده گلرنگ که خون
باده ای نیست که موقوف رسیدن باشد

دل عاشق ز غم روز حساب آسوده است
دانه سوخته فارغ ز دمیدن باشد

تا به چند از لب میگون تو ای بی انصاف
روزی ما لب خمیازه مکیدن باشد

بردباری و تواضع سپر آفتهاست
پل این سیل گرانسنگ خمیدن باشد

راه در بی جهت از یک جهتی بتوان برد
خضر این بادیه دنبال ندیدن باشد

سخن پاک محال است که افتد بر خاک
در گهر آب مسلم ز چکیدن باشد

چند چون شمع درین بزم ز روشن گهری
روزی من سر انگشت مکیدن باشد

نیست غیر از سخن مهر و محبت صائب
گفتگویی که سزاوار شنیدن باشد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.