۲۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۴۶۶

جذبه ای کو که مرا جانب دلدار کشد؟
دامن جان مرا زین ته دیوار کشد

نظر پاک به خاک است برابر امروز
ورنه آیینه چرا حسرت دیدار کشد؟

ذوق آزار اگر این است که من یافته ام
جای رحم است بر آن کس که ز پا خار کشد

از جهان چشم بپوشید که این خاک سیاه
سرمه خواب به چشم و دل بیدار کشد

نتواند خرد از عالم گل بیرون رفت
کور اگر نیست چرا دست به دیوار کشد؟

نبرد طوطی اگر حرف ز مجلس بیرون
در بغل آینه را تنگ چو زنگار کشد

لب پیمانه به گفتار نیاورد او را
خط مگر حرفی ازان لعل گهربار کشد

خاطر مردم آزاده پریشان نشود
از خزان سرو محال است که آزار کشد

سر برآرد ز گریبان مسیحا صائب
سوزنی کز قدم راهروان خار کشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.