هوش مصنوعی: این متن به موضوع عشق و رنج‌های درونی مرتبط با آن می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که عشق واقعی از درون سرچشمه می‌گیرد و تنها با تحمل رنج و درد می‌توان به آن دست یافت. همچنین، متن به مفاهیمی مانند صبر، تحول درونی و ارتباط با خداوند اشاره دارد. شاعر از نمادهایی مانند آهو، زلف یار و آتش برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۹۴۳

گرمی مَجوی اِلّا از سوزشِ دَرونی
زیرا نگشت روشن، دلْ زِ آتشِ بُرونی

بیمارِ رنج باید، تا شاهِ غَیب آید
در سینه دَرگُشایَد، گوید زِ لُطف چونی؟

آن نافه‌‌هایِ آهو، وان زُلْفِ یارِ خوش خو
آن را تو در کَمی جو، کان نیست در فُزونی

تا آدمی نمیرد، جانِ مَلَک نگیرد
جُز کُشته کِی پَذیرد، عشقِ نگارِ خونی

عشقش بِگُفته با تو یا ما رَویم، یا تو
ساکن مَباش تا تو در جُنبش و سکونی

بر دل چو زَخْم رانَد، دلْ سِرِّ جان بِدانَد
آن گَهْ نه عیب مانَد در نَفْس و نی حَرونی

غَمْ چون تو را فَشارد، تا از خودت بَرآرَد
پس بر تو نور بارَد از چَرخِ آبْگونی

در عینِ دَرد بِنْشین، هر لحظه دوست می‌بین
آخِر چرا تو مِسکین اَنْدَر پِیِ فُسونی

تبریزْ جانْ فُزودی، چون شَمسِ حَق نِمودی
از وِیْ خُجَسته بودی پیوسته، نی کُنونی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.