هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، بیانگر درد و رنج عاشقانه، تنهایی و بی‌پناهی شاعر است. او از فراق یار، سختی‌های راه عشق و ناامیدی می‌گوید. همچنین، به نقد جامعه و ناعادلانه بودن جهان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه، ناامیدی و نقد اجتماعی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات غیرمستقیم نیاز به تجربه و دانش بیشتری برای تفسیر دارند.

غزل شمارهٔ ۳۴۷۶

به لبم بی تو چنان تند نفس می آمد
که ز تبخاله ام آواز جرس می آمد

سالم از بادیه ای برد مرا بیخبری
که ز هر خار در او کار عسس می آمد

ناله مرغ گرفتار اثرگر می داشت
گل نفس سوخته تا کنج قفس می آمد

به شتابی دل ازین وادی خونخوار گذشت
که ز هر آبله اش بانگ جرس می آمد

آرزو خار و خسی نیست که آخر گردد
ورنه با شعله خوی تو که بس می آمد؟

به چه تقصیر به زندان گهر افکندند؟
آن که چون آب به کار همه کس می آمد

به تهیدستی من موج کجا می خندید؟
از حباب من اگر ضبط نفس می آمد

فارغ از پرسش دیوان قیامت می شد
اگر آن دشمن جان بر سرکس می آمد

بوالهوس بر سر کوی تو مجاور می بود
گر حقیقت ز سگ هرزه مرس می آمد

صائب آن شوخ اگر درد محبت می داشت
کی به دلجوئی ارباب هوس می آمد؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.