هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر نگاهی فلسفی و عرفانی به زندگی است. شاعر در آن از مفاهیمی مانند قناعت، عزلت، بصیرت، غیرت، و شهادت سخن می‌گوید. او جهان را مکانی وحشت‌زا می‌داند و از ساده‌دلانی که در این دنیا به آرامش ظاهری پناه می‌برند، ابراز تاسف می‌کند. همچنین، شاعر به مفاهیم متافیزیکی مانند قیامت و کوثر اشاره می‌کند و در نهایت، از درد و رنجی که در زندگی تجربه کرده، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند وحشت از جهان و نقد ساده‌دلی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۳۴۹۶

گر به شاهان جهان مسند عزت دادند
گوشه ای هم به من از ملک قناعت دادند

دیولاخی است جهان در نظر وحشت من
تا مراره به پریخانه عزلت دادند

کیست بر حرف من انگشت گذارد دیگر؟
کز خموشی به لبم مهر نبوت دادند

یافت در بی بصری گمشده خود یعقوب
بصر از هر که گرفتند بصیرت دادند

لب به خون تر کنم از نعمت الوان جهان
تا چو شمشیر به من جوهر غیرت دادند

وای بر ساده دلانی که درین وحشتگاه
پشت از جسم به دیوار فراغت دادند

چه کند آتش دوزخ به گنهکارانی
کز جبین آب به صحرای قیامت دادند

منت خشک ز سرچشمه کوثر نکشد
هرکه را آب ز شمشیر شهادت دادند

صائب از صافی مشرب می نابش کردم
گر به من درد ز میخانه قسمت دادند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.