هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر نارضایتی شاعر از وضعیت زندگی و تقدیر است. او از بی‌قراری خود و آرامش دیگران می‌گوید و از زنجیرهای زندگی که او را محدود کرده‌اند شکایت دارد. شاعر همچنین به زیبایی‌های طبیعت و نگاه تلخ تقدیر اشاره می‌کند و در نهایت، به خواننده توصیه می‌کند که با پذیرش دردها، به آرامش برسد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی دارد تا به‌درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۳۴۹۷

قسمتی در خور هرکس چو ز اول دادند
بیقراری به من و خواب به مخمل دادند

چون سر از کوچه زنجیر نیارم بیرون؟
که عنانم به کف زلف مسلسل دادند

چشم هرسوی مگردان که درین تنگ بساط
خواب آسودگیی بود، به مخمل دادند

مژده آمدنت سنگ به محفل برساند
برگ برگ چمن آیینه به صیقل دادند

شکر این تلخ نگاهان به چه عنوان گویم؟
که به من شهد ز پیمانه حنظل دادند

تن به مالش ده و از دردسر آزاد نشین
لوح تعلیم به دست تو ز صندل دادند

موسم عالم آب است برون آ صائب
سبزه ها بوسه به کنج لب جدول دادند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.