۲۲۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۴۹۷

قسمتی در خور هرکس چو ز اول دادند
بیقراری به من و خواب به مخمل دادند

چون سر از کوچه زنجیر نیارم بیرون؟
که عنانم به کف زلف مسلسل دادند

چشم هرسوی مگردان که درین تنگ بساط
خواب آسودگیی بود، به مخمل دادند

مژده آمدنت سنگ به محفل برساند
برگ برگ چمن آیینه به صیقل دادند

شکر این تلخ نگاهان به چه عنوان گویم؟
که به من شهد ز پیمانه حنظل دادند

تن به مالش ده و از دردسر آزاد نشین
لوح تعلیم به دست تو ز صندل دادند

موسم عالم آب است برون آ صائب
سبزه ها بوسه به کنج لب جدول دادند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.