هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره رنج‌ها و ناکامی‌های زندگی است. او از تشنگی، آتش درون، نمک شوری بختم، و دیگر استعاره‌ها برای توصیف دردهایش استفاده می‌کند. شاعر احساس می‌کند که در زندگی به او سخت‌گیری شده و با وجود تلاش‌هایش، به آرامش نرسیده است. همچنین، او به مفاهیمی مانند صبر، عادت به رنج، و تنهایی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مضامین مانند رنج و ناکامی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۳۴۹۸

با لب تشنه جگر سر به سرابم دادند
آتشم را ننشاندند و به آبم دادند

نمک شوری بختم به جگر افشاندند
تکیه بر بسر آتش چو کبابم دادند

خنده بیغمی و گریه شادی بردند
جگر تشنه و مژگان پرآبم دادند

حاش لله که بیابد گهرم آب قبول
منم آن قطره که واپس به سحابم دادند

نیستم خال، بر آتش چه نشاندند مرا؟
نیستم زلف، چرا اینهمه تابم دادند؟

صلح در ذایقه ام باده لب شیرین است
بس که عادت به می تلخ عتابم دادند

من جدا می روم و خرقه پشمینه جدا
تا ز خمخانه تجرید شرابم دادند

چون نلرزم به سر هر نفسی همچو حباب؟
خانه ای تنگتر از چشم حبابم دادند

فکر من همچو ظفرخان همه باشد به صواب
صائب از مبداء فیاض خطابم دادند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.