هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و اخلاقی است که بر مفاهیمی مانند فنا در عشق، ایثار، پاکی و رهایی از تعلقات دنیوی تأکید دارد. شاعر از مخاطب می‌خواهد تا برای رسیدن به کمال، از خود بگذرد و مانند خاک یا مرده شود تا به گل یا سر دست تبدیل گردد. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیمی مانند عشق الهی، صبر و قناعت، و دوری از غرور و تکبر دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از اشارات مانند 'باده و خون جگر' یا 'کشتگان' ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۳۵۱۸

خاک شو تا ز بهارت به گل تر گیرند
مرده شو تا به سر دست ترا بر گیرند

با فلک کار ندارند سبک پروازان
بیضه مرغان سرایی به ته پر گیرند

دامن افشان ز فلکها بگذر چون مردان
که زنان دامن خود بر سر مجمر گیرند

مطلب سوختگان آینه روشن سازی است
گر درین خاک سیه جای چو اخگر گیرند

آتشی نیست سزاوار سمندر صفتان
مگر از بال و پرافشانی خود در گیرند

باده و خون جگر هر دو به یک کس ندهند
که به یک دست محال است دو ساغر گیرند

تنگ شد میکده، آن رطل گرانسنگ کجاست؟
که تنک حوصلگان جمله ره در گیرند

غرض این است که تیغ تو ز خون پاک کنند
کشتگان تواگر دامن محشر گیرند

گر درین بحر زنی مهر خموشی بر لب
سینه ات را چو صدف زود به گوهر گیرند

نمک سوده شود دیده بیخواب مرا
همچو بادامم اگر چشم به شکر گیرند

عشق چون فاخته بر گردن ما افتاده است
این نه طوقی است که از گردن ما بر گیرند

به تمنای تو دست از دو جهان می شویند
تشنگان تو اگر دامن کوثر گیرند

نیست ممکن که به کس روی دلی بنمایی
همچو آیینه اگر پشت تو در زر گیرند

صائب این آن غزل مولوی روم که گفت
ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.