۲۲۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۵۴۴

درد را سوختگان تو به درمان ندهند
جگر تشنه به سرچشمه حیوان ندهند

بیقراران تو چون دامن صحرا گیرند
خار را فرصت گیرایی دامان ندهند

علم رسمی ورق سینه سیه ساختن است
عارفان کودک خود را به دبستان ندهند

روزگاری است که بی پای ملخ، نزدیکان
مور را راه سخن پیش سلیمان ندهند

تا درین باغ چو شبنم نشود آب دلت
ره به سرچشمه خورشید درخشان ندهند

این چه رسمی است که ارباب سخاوت صائب
به کسی تا دل خود را نخورد نان ندهند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.